Tag Archives: آوان بند

شاعری آوان بند پشت پرچینت اگر بحث اگر مهمانی ست پشت پرچین من این سو همه اش ویرانی ست انفرادی شده سلول به سلول تنم خود من در خود من در خود من زندانی ست

دیگر نفس نیست آوان بند نمی گنجد چرا در باور من همین تقدیر تلخ بی تو بودن تو را هر لحظه میبینم به رویا تمام من شده از تو سرودن

دیگر نفس نیست آوان بند نمی گنجد چرا در باور من همین تقدیر تلخ بی تو بودن تو را هر لحظه میبینم به رویا تمام من شده از تو سرودن ندارد تاب این رنج و جدایی شکسته از غمت بال و پر من چنان مرداب پیرم خشک و تشنه تو …

متن آهنگ ساقیا آوان بند ساقیا می کم نکن امشب به خاک افتاده ام ماه من پیدا شده بهرش هلاک افتاده ام ساقیا با جام دیگر مستی ام را تازه کن حال خوبم را به مستی در جهان آوازه کن

متن آهنگ قرار آسمانی آوان بند قدم زنان روانه ام همیشه در مسیر تو بدون تو کجا رود کسی که شد اسیر تو هر آنچه در اتاق هست و نیست گوش میشود به گوش جان که میرسد صدای چون حریر تو قرار آسمانی ام به خانه میکشانی ام پر است …