پشت پرچینت اگر بحث اگر مهمانی ست
پشت پرچین من این سو همه اش ویرانی ست
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی ست
شعر آنی ست که دور لب تو میگردد
شاعری لذت خوبی ست که در لب خوانی ست
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانی ست
دست های تو کجایند که آزاد شوم
هیچ جایی به جز آنجایی که تو هستی جا نیست
ابرها طرحی از احوال مرا میسازند
که چنین آب و هوای غزلم بارانی ست
شعر آنی ست که دور لب تو میگردد
شاعری لذت خوبی ست که در لب خوانی ست
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانی ست
شعر آنی ست که دور لب تو میگردد
شاعری لذت خوبی ست که در لب خوانی ست
دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانی ست